گونزو ایککار بود که
یاردستی میپرداخت. او
یاردستی را در جایی پیدا کرد که در آن قایقها و سائیکلز ناتوان بودند. گونزو شروع کرد تا
یاردستی ر
ا ب??روشید و مردم ر
ا ب?? ایده خ
ود ??لچسپ کند. اما، این کار برای او چالشهای بس
یاری داشت.
او میمُن گرتے تاکہ
یاردستی را در جایی برسید که دیگران ناتوان weren't. گونزو روزبزور میگشت و شبها سیر میکرد تا
یاردستی ر
ا ب??روش?
?د. ??ما، یکی از روزها، او به قایقخانے رسیده و میمُن کاپرا، که ایک قایقران مشهور بود، او را نادیده گرفته و او را در دریا گشت.
گونزو این حادث را در نظر گرفت و تصمیم گرفت تا مجد
داً یاردستی ر
ا ب??روش?
?د. ??ما، این بار او یک ابروس میآورد که به نام ایکادور تھا. ایکادور ایک قایقران فریبکار بود که گونزو را در دریا میخد و برای خودش سات کیش کرد.
در نهایت، گونzzo یک شب
یاری موعود پیدا کرد که او ر
ا ب??
یاردهی رسان?
?د. ??ین شب
یاری ایک معجہ تھا که از قایقها و اسبیکلز در امان میکرد. اما، ایکادور به عجلش نالکید تاکہ گونزو سے بجید و او را مجبور به
یاردستی بفروشید.
در نهایت وقت، گونzzo قایق خ
ود ??ا در آیتل میسوختی و ایکادور را شکست داد. او
یاردستی را برساند و مردم ر
ا ب?? ایده خ
ود ??لچسپ کرد. اما، این کار برای او چالشهای بس
یاری داشت.
گونزو کی محنت اور پھرتی، که چطور او ر
ا ب??
یاردهی رسانید.